دوشنبه بیست و یکم آذر ۱۴۰۱ 18:19 صبح زود نشستم پشت مانتیور. چشم دوختم به نوشته ها هرچی بیشتر میخونم بیشتر غمبار بنظر میرسه.همکارم از راه میرسه میگه حالا چرا انقدر جدی و اخم کرده کار میکنی؟میگم خبر اعدام دارم منتشر میکنم...پ. ن: دیشب یه پست نوشتم امروز میخواستم بذارم اینجا ولی موند تو منتشر نشده ها چون دوباره ذهنم خاکستری شد.. امروز ذهنم همش میگفت از
غربتی'>غربتی به غربت
دیگر واصل گشتن.. ...
ادامه مطلبما را در سایت دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : banooye-natamam بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 21 آذر 1401 ساعت: 21:18